سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
< 1 2

89/12/26
7:37 ص

 

شرح قسمت اول حدیث نورانیت :

در بعضی نسخه های دیگر این جمله نیز در اول خطبه دیده می شود : « مَن کانَ ظاهِرُهُ فی وِلایَتی اَکثَرُ مِن باطِنِهِ خَفَّت مَوازینُهُ » . یعنی کسانی که با ولایت جناب مستطاب علی عالی علیه السلام آشنا می شوند ، از اولین قدمِ موفقیت آمیز خود تا آخرین قدم ، که همان حرکت در مسیر عرفان حقیقی یا عرفان معصومین علیهم السلام است در حرکت هستند ؛ باید در ظاهر تقیه نموده و به این امر زیاد تظاهر ننمایند که باعث رکود در امر و مانع حرکت به سوی حقیقت می شود ، و چه بسا تالی فاسدهای بی شماری در بر داشته باشد . حال صرفنظر از این مطلب ، قسمت اول دارای چند نکته است که تنها یک نکته آن را متذکر می شویم :

اِنَّهُ لا یَسْتَکْمِلُ اَحَدٌ الاْیمانَ حَتّى یَعْرِفَنى کُنْهَ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِیَّةِ وَ اِذا عَرَفَنى بِهذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ ...

برای فهم این عرفان ، از قرآن استعانت می جوئیم آنجا که در سوره یوسف آیه 58 می قرماید : * و جاء اخوة یوسف فدخلوا علیه فعرفهم و هم له منکرون * یعنی وقتی برادران یوسف بر او داخل شدند ، یوسف برادران را شناخت و حال آنکه برادران از او بیگانه بودند . ... تا اینکه سرانجام در آیه 90 همین سوره اظهار می کنند : * قالوا ء إنک لأنتَ یوسف قال أنا یوسف و هذا أخی قد منَّ الله علینا إنه مَن یتق و یصبر فإن الله لا یضیع أجر المحسنین * .

منظور از ذکر این آیات در اینجا به مناسبت عبارت : * فَعَرَفهم و هم له منکرون * در آیه اول و عبارت : * ءَ اِنَّکَ لأنت یوسفُ * در آیه اخیر است . به عبارت دیگر ، سالک موفق باید در درجه نهائی عرفان ، علی ( ع ) را به این نحو مشاهده نموده و بشناسد که این عرفان و شناخت پس از گذشتن از مراحلی و در « آسمان هفتم » امکان دارد هر چند در اول سر چشمه « ص » ( اشاره به صدر سوره « ص » می باشد ) و یا اول صحنه نور و یا ورود در شهر رمضان ، آثار شوق و محبتِ محبوب را سالک در خود احساس می نماید .

در حدیثی پیرامون معراج رسول خدا ( ص ) _ مقتبس از تفسیر فرات _ بیان شده است که : « صورتی » یا « مثالی » از تجلی علی ( ع ) بر مَلکی در آسمان هفتم و در یمین عرش متجلی می شوذ و بدین سان ملائکه آسمان هفتم هر گاه شدتِ شوق آنها به درجه نهائی برسد و مشتاق لقاء حضرتش شوند به آن مَلک نظاره می نمایند ....

با این وجود ، مادامی که فرد سالک به این درجه نرسیده و در گذرگاه شعبان و مسیر « شزیعتنا » در حرکت است ، لا محاله آثاری از شک و ریبه در بعضی از صحنه ها دامنگیر او خواهد بود و ظاهراً عبارت : « مَن قَصَّرَ عَن مَعرِفَةِ ذلِکَ » در قسمت اول ، مفیدِ این معنی است که کوتاهی از من و شما است و باید از قول حافظ گفت :

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ما است

ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه است

به هر حال ، در این قسمت بطور وضوح « شاک و مرتاب » و حدود آن توضیح داده شده و در بقیه خطبه نیز در چند مورد دیگر به این موضوع اشاره شده است که به موقع خود توضیح داده خواهد شد .

کوتاه سخن ، در طی کسب این معرفت ، چهار مرحله برای سالک حاصل می گردد :

1- امتحان قلب 2- انشراح صدر 3- صار عارفاً ( صیرورت به سوی عرفان واقعی ) 4- صار مستبصراً ( صیرورت به سوی بصیرت واقعی )


  

89/12/22
10:16 ص

قسمت دوازدهم خطبه  :

«یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، قالا لَبَّیْکَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَیْکَ قالَ اَنَا اَمیرُ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مِمَّنْ مَضى وَ مِمَّنْ بَقِىَ وَ اُیِّدْتُ بِرُوحِ الْعَظَمَةِ وَ اِنَّما اَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبیدِ اللّه‏ِ تَعالى لاتُسَمُّونا اَرْبابا وَ قُولُوا فى فَضْلِنا ما شِئْتُمْ فَاِنَّکُمْ لَنْ تَبْلُغُوا منْ فَضْلِنا کُنْهَ ما جَعَلَهُ اللّه‏ُ لَنا وَ لا مِعْشارَ الْعَشْرِ لاَِنّا ایاتُ اللّه‏ِ وَ دَلائِلُهُ وَ حُجَجُ اللّه‏ِ وَ خُلَفاؤُهُ وَ اُمَناءُهُ وَ اَئِمَّتُهُ وَ وَجْهُ اللّه‏ِ وَ عَیْنُ‏اللّه‏ِ وَ لِسانُ اللّه‏ِ بِنا یُعَذِّبُ اللّه‏ِ عِبادَهُ وَ بِنا یُثیبُ، وَ مِنْ بَیْنِ خَلْقِهِ طَهَّرَنا وَ اخْتارَنا وَ اصْطَفانا وَ لَوْ قالَ قائِلٌ لِمَ وَ کَیْفَ وَ فیمَ لَکَفَرَ وَ اَشْرَکَ لاَِنَّهُ لایُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ»  .

  12ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى کسى که درود خدا بر تو باد. فرمود: من امیر و فرمانرواى هر مرد و زن مؤمن از گذشتگان و آیندگانم و با روح عظمت تأیید شده‏ام. من بنده‏اى از بندگان خداوندم. ما را رب ننامید و هر چه مى‏خواهید در فضایل ما بگویید؛ چرا که به کُنه آنچه که خداوند براى ما قرار داده، حتى به یک دهم از یک دهم آن نخواهید رسید؛ زیرا ما نشانه‏ها و راهنمایان و حجّت‏ها و جانشینان و امانتداران و امامان از طرف خدا هستیم. و نیز ما وجه و چشم و زبان خداییم. خداوند بندگانش را به واسطه‏ى ما عذاب و پاداش مى‏دهد و از میان خلقش تنها ما را پاک نمود و برگزید و اختیار فرمود. و اگر کسى چون و چرا کند همانا کافر و مشرک است؛ زیرا خداوند درباره‏ى آنچه مى‏کند [در برابر هیچکس] پاسخگو نیست. در حالى که بندگان مورد سؤال و بازخواست قرار مى‏گیرند  .

قسمت سیزدهم خطبه  :

«یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَیْکَ قالَ علیه ‏السلام مَنْ امَنَ بِما قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِما بَیَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرِحْتُ وَ اَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ اِمْتَحَنَ اللّه‏ُ قَلْبَهُ لِلاْیمانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ هُوَ عارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ قَدِ انْتَهى وَ بَلَغَ وَ کَمَلَ وَ مَنْ شَکَّ وَ عَنَدَ وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَیَّرَ وَ ارْتابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ ناصِبٌ  .  »

  13ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیه ‏السلام درود خدا بر تود باد. فرمود: هرکس به آنچه که گفتم ایمان آورد و به آنچه که آن را با بیان، تفسیر، شرح، روشنى، نورانیت و دلیل توضیح دادم، اعتراف کند، مؤمن امتحان شده‏اى است که خداوند قلب او را براى ایمان آزموده و سینه‏اش را براى پذیرش اسلام فراخ نموده و او عارف روشن‏بین و اهل بصیرتى است که به نهایت بلوغ و کمال رسیده است و اگر کسى درباره آنچه گفتم شک کند، عناد ورزد، انکار نماید، باز ایستد، حیران شود و تردید کند، مقصر و ناصبى و دشمن است  .

قسمت چهاردهم خطبه:

 »یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَیْکَ قالَ علیه‏ السلام اَنَا اُحْیى وَ اُمیتُ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا اُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فى بُیُوتِکُمْ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا عالِمٌ بِضَمائِرِ قُلُوبِکُمْ وَ الاَْئِمَّةُ مِنْ اَوْلادى یَعلَمُونَ وَ یَفْعَلُونَ هذا اِذا اَحَبُّوا وَ اَرادُوا، لاَِنّا کُلَّنا واحدٌ اَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ اخِرُنا مُحَمَّدٌ وَ اَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنا مُحَمَّدٌ فَلا تُفَرِّقُوا بَیْنَنا وَ نَحْنُ اِذا شِئْنا شاءَاللّه‏ُ وَ اِذا کَرِهْنا کَرِهَ اللّه‏ُ، اَلْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ اَنْکَرَ فَضْلَنا وَ خُصُوصِیَّتَنا وَ ما اَعْطانَا اللّه‏ُ رَبُّنا لاَِنَّ مَنْ اَنْکَرَ شَیْئا مِمّا اَعْطانَااللّه‏ُ فَقَدْ اَنْکَرَ قُدْرَةَ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَشیئَتَهُ فینا.

یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَیْکَ قالَ علیه ‏السلام لَقَدْ اَعْطانَا اللّه‏ُ رَبُّنا ما هُوَ اَجَلُّ وَ اَعْظَمُ وَ اَعْلى وَ اَکْبَرُ مِنْ هذا کُلِّهِ. قُلْنا یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ مَا الَّذى اَعْطاکُمْ ما هُوَ اَعْظَمُ وَ اَجَلُّ مِنْ هذا کُلِّهِ. قالَ علیه‏السلام قَدْ اَعْطانا رَبُّنا عَزَّوَجَلَّ عِلْمَنا لِلاِْسْمِ الاَْعْظَمِ الَّذى لَوْ شِئْنا خُرِقَتِ السَّمواتُ وَالاَْرْضُ وَالْجَنَّةُ وَ النّارُ وَ نَعْرُجُ بِهِ اِلَى السَّماءِ وَ نَهْبِطُ بِهِ الاَْرْضَ وَ نُغَرِّبُ وَ نُشَرِّقُ وَ نَنْتَهى بِهِ اِلَى الْعَرْشِ فَنَجْلِسُ عَلَیْهِ بَیْنَ یَدَىِ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ وَ یُطیعُنا کُلُّ شَىْ‏ءٍ حَتَّى السَّمواتُ وَ الاَْرْضِ وَالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَالْجِبالِ وَالشَّجَرِ وَ الدَّوابِّ وَ الْبِحارِ وَ الْجَنَّةِ وَ النّارِ اَعْطانَااللّه‏ُ ذلِکَ کُلَّهُ بِالاِْسْمِ الاَْعْظَمِ الَّذى عَلَّمَنا وَ خَصَّنا بِهِ وَ مَعَ هذا کُلِّهِ نَأْکُلُ وَ نَشْرَبُ وَ نَمْشى فِى الاَْسْواقِ وَ نَعْمَلُ هذِهِ الاَْشْیاءُ بِاَمْرِ رَبِّنا وَ نَحْنُ عِبادُاللّه‏ِ الْمُکْرَمُونَ الَّذینَ لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ وَ جَعَلَنا مَعْصُومینَ مُطَهَّرینَ وَ فَضَّلَنا عَلى کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ فَنَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا اَنْ هَدانَااللّه‏ُ وَ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى‏الْکافِرینَ اَعْنِى الْجاحِدینَ بِکُلِّ ما اَعْطانَااللّه‏ُ مِنَ الْفَضْلِ وَ الاِْحْسانِ«

14ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیه‏ السلام، که درود خدا بر تو باد. فرمود: من به اذن پروردگارم زنده مى‏کنم و مى‏میرانم و به آنچه مى‏خورید و در خانه‏هایتان مى‏اندوزید، به شما خبر مى‏دهم. و من به نهانى‏هاى دلتان آگاهم و امامان از فرزندان من نیز، هرگاه بخواهند و مایل باشند، همه اینها را مى‏دانند و انجام مى‏دهند؛ زیرا ما (ائمه هدى علیهم‏السلام( یکى هستیم. اوّلین ما محمد، آخرین ما محمد و میانى ما محمد است و همه ما محمّد هستیم. پس بین ما جدایى قائل نشوید. هنگامى که ما چیزى را بخواهیم، خداوند آن را خواسته و هرگاه از چیزى کراهت داشته باشیم، خداوند از آن کراهت داشته است. نفرین و تمام نفرین بر کسى باد که فضل و ویژگى ما و آنچه پروردگار به ما عطا نموده است را انکار نماید؛ زیرا هر کس چیزى از آنچه خداوند به ما عطا نموده انکار نماید، همانا قدرت الهى و مشیت خداوندى را در مورد ما انکار نموده است.

اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیه‏ السلام ، درود خدا بر تود باد. فرمود: پروردگار ما «اللّه‏» آنچه به ما عطا فرموده، والاتر و بزرگ‏تر از همه‏ى اینهاست. عرض کردیم: آن، چه عطیه‏اى است که بزرگ‏تر از همه اینهاست؟ فرمود: خداوند اسم اعظم را در اختیار ما نهاده که اگر بخواهیم، به وسیله آن، آسمان‏ها، زمین، بهشت و دوزخ را مى‏شکافیم. از آسمان بالا مى‏رویم و به زمین فرود مى‏آییم، به شرق و غرب مى‏رویم و به عرش رسیده، در برابر خداى عزّ و جلّ مى‏نشینیم و همه چیزها، حتى آسمان‏ها، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، کوه‏ها، درختان، چارپایان، دریاها، بهشت و دوزخ، از ما اطاعت مى‏کنند. تمام این‏ها را خداوند به وسیله اسم اعظم که به ما آموخت عطا فرموده است و با این حال، ما مى‏خوریم، مى‏آشامیم و در میان بازارها راه مى‏رویم. و همه این امور را به فرمان پروردگارمان انجام مى‏دهیم. ما بندگان صاحب کرامت خداوندیم ». آنان که در سخن، بر خدا پیشى نمى‏گیرند و به فرمان او کار مى‏کنند» خداوند ما را معصوم و پاک قرار داده و بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشیده است. لذا ما مى‏گوییم: «سپاس و ستایش مخصوص خدایى است که ما را به این (امور) هدایت نمود و اگر خدا ما را هدایت نمى‏کرد، به آن راه نمى‏یافتیم و کافرین سزاوار عذاب شدند و وعده عذاب درباره آن‏ها حتمى است و آن‏ها کسانى هستند که آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده انکار مى‏ورزند.

قسمت پانزدهم خطبه:

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ فَهذا مَعْرِفَتى بِالنُّورانِیَّةِ فَتَمَسَّکْ بِها راشِدا فَاِنَّهُ لایَبْلُغُ اَحَدٌ مِنْ شیعَتِنا حَدَّ الاِْسْتِبْصارِ حَتّى یَعْرِفَنى بِالنُّورانِیَّةِ فَاِذا عَرَفَنى بِها کانَ مُسْتَبْصِرا بالِغا کامِلاً قَدْ خاضَ بَحْرا مِنَ الْعِلْمِ وَ ارْتَقى دَرَجَةً مِنَ الْفَضْلِ وَ اطَّلَعَ عَلى سِرٍّ مِنْ سِرِّاللّه‏ِ وَ مَکْنُونِ خَزائِنِهِ».

15ـ اى سلمان و اى جندب! این است معرفت من به نورانیت، اینک با رُشد و هدایت بدان چنگ بزنید؛ زیرا هیچیک از شیعیان ما به سر حد بصیرت و روشن‏بینى نمى‏رسند مگر مرا به [مقام] نورانیت بشناسند. پس هرگاه چنین شد، به طور کامل به بصیرت و روشن‏بینى رسیده و در دریایى از علم فرو رفته و مرتبه‏اى از فضیلت را پیموده و بر رازى از رازها و گنجینه‏ هاى پنهان خدا آگاهى یافته‏اند.


[1] سوره‏ى رعد، آیات 8 تا 11

[2] سوره‏ى نبأ، آیات 2 و 3

[3] سوره ی غافر ، آیه ی 15

[4] اشاره به عذاب قوم شعیب است، وقتى او را تکذیب کردند دچار آفتاب شدید و حرارت زیاد شدند ابرى ظاهر گشت، همگى خارج شدند تا در سایه‏ى او روند سیلى بارید و همه‏ى آن‏ها را هلاک کرد

 


  

89/12/22
10:15 ص

قسمت هشتم خطبه  :

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله الذِّکْرَ الَّذى قالَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ: «قَدْ اَنْزَلَ اللّه‏ُ اِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ ایاتِ اللّه‏ِ»  (1) اِنّى اُعْطیتُ عِلْمَ الْمَنایا وَ الْبَلایا وَ فَصْلَ الْخِطابِ وَ اسْتُودِعْتُ عِلْمَ الْقُرْانِ وَ ما هُوَ کائِنٌ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُحَمَّدٌ صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏ آله اَقامَ الْحُجَّةَ حُجَّةً لِلنّاسِ وَ صِرْتُ اَنَا حُجَّةَ‏اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ اللّه‏ُ لى ما لَمْ یَجْعَلْ لاَِحَدٍ مِنَ الاَْوَّلینَ وَ الاْخِرینَ لا لِنَبِىٍّ مُرْسَلٍ وَ لا لِمَلَکٍ مُقَرَّبٍ  .  »

  8ـ اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏ آله «ذکر» شد که خداوند عزّوجلّ در قرآن مى‏فرماید  : «و هر آینه خداوند به سوى شما ذکر یعنى رسولش را فرستاد که آیات الهى را بر شما بخواند» (سوره ی طلاق آیات 10 و 11) همانا به من علم منایا (مرگ و میرها) و بلاها و فصل الخطاب (حکم قاطع در داورى) عطا شده و علم قرآن و آنچه تا روز قیامت خواهد شد به من سپرده شده است. حضرت محمّد صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله حجّت خدا و برهان را براى مردم، اقامه نمود و من حجّت خداى عزّوجلّ شدم. خداوند درون من چیزهایى را به ودیعه نهاده که براى احدى چه از اولین و آخرین، و چه از پیامبر مرسل و فرشته مقرّب قرار نداده است.

قسمت نهم خطبه:

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ قالَ علیه‏السلام اَنَا الَّذى حَمَلْتُ نُوحا فِى السَّفینَةِ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى اَخْرَجْتُ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى جاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرانَ علیه‏السلام الْبَحْرَ بِاَمْرِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى اَخْرَجْتُ اِبْراهیمَ علیه‏السلام مِنَ النّارِ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى دَحَوْتُ الاَْرْضَ وَ اَجْرَیْتُ اَنْهارَها وَ فَجَّرْتُ عُیُونَها وَ غَرَسْتُ اَشْجارَها بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ وَ اَنَا الْمُنادى مِنَ مَکانٍ قَریبٍ قَدْ سَمِعَهَا الثَّقَلانِ الْجِنُّ وَ الاِْنْسُ وَ فَهَمَهُ قَوْمٌ اِنّى لاَُسْمِعُ کُلَّ قَوْمٍ جَبّارینَ وَ الْمُنافِقینَ بِلُغاتِهِمْ وَ اَنَا الْخِضْرُ علیه‏السلام عالِمُ مُوسى علیه‏السلام وَ اَنَا مُعَلِّمُ سُلَیْمانَ علیه‏السلام بْنَ داوُدَ علیه‏السلام وَ اَنَا ذُوالْقَرْنَیْنِ علیه‏السلام وَ اَنَا قُدْرَةُ اللّه‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ.

9ـ اى سلمان و اى جندب! گفتند: بلى، اى امیرمؤمنان علیه‏ السلام . فرمود: من آن کسى هستم که به اذن پروردگارم نوح را در کشتى سوار کردم [و او را از غرق شدن نجات دادم] . من آن کسى هستم که به اذن پروردگارم، یونس را از شکم ماهى بیرون آوردم. من آن کسى هستم که به فرمان پروردگارم، موسى‏بن عمران را از دریا عبور دادم. من آن کسى هستم که به اذن پروردگار ابراهیم را، از آتش بیرون آوردم، من آن کسى هستم که به اذن پروردگارم زمین را گسترانیده و رودخانه‏هاى آن را جارى ساخته و چشمه‏هایش را گشوده و درخت‏هاى آن را کاشتم. منم عذاب روز «ظلّه»[4](1) منم آن ندا کننده از جاى نزدیک که ثقلان (جنّ و انس) آن را شنیدند و گروهى آن را فهمیدند. من آن کسى هستم که هر روز صداى جبّاران و منافقان را به زبان خودشان مى‏شنوم، منم خضر داناى موسى و منم آموزگار سلیمان پسر داود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خداى عزّوجلّ.

قسمت دهم خطبه:

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، اَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٍ اَنَا وَ اَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنّى، قالَ اللّه‏ُ تَعالى: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیانِ ».

10ـ اى سلمان و اى جندب! من محمّدم و او من است. من از محمّدم و محمّد از من است. خداى تعالى مى‏فرماید: «دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دو برزخ و فاصله‏اى است که به حدود یکدیگر تجاوز نمى‏کنند».

قسمت یازدهم خطبه:

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ، قالا: لَبَّیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ، قالَ اِنَّ مَیِّتَنا لَمْ یَمُتْ وَ غائِبَنا لَمْ یَغِبْ وَ اِنَّ قَتْلانا لَنْ یُقْتَلُوا ».

11ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى، اى امیرمؤمنان علیه‏السلام. فرمود: مرده‏ى ما نمرده و غایب ما غیبت ننموده و کشته شدگان از ما هرگز کشته نشده‏اند.


  

89/12/22
10:13 ص

قسمت ششم خطبه  :

  « یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ فَاَنَا وَ رَسُولُ اللّه‏ِ کُنّا نُورا واحِدا صارَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله مُحَمَّدًا الْمُصْطَفى وَ صِرْتُ اَنَا وَصِیَّهُ الْمُرْتَضى وَ صارَ مَحَمَّدٌ النّاطِقَ وَ صِرْتُ اَنَا الصّامِتَ وَ اِنَّهُ لابُدَّ فى کُلِّ عَصْرٍ مِنَ الاَْعْصارِ اَنْ یَکُونَ فیهِ ناطِقٌ وَ صامِتٌ  .»

6ـ اى سلمان و اى جندب! من و رسول خدا نور واحدى بودیم سپس او محمّد مصطفى شد و من وصىّ او مرتضى شدم. محمّد صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله ناطق شد و من ساکت و خاموش. به این ترتیب در هر عصرى یکى باید گویا باشد و دیگرى ساکت.

قسمت هفتم خطبه:

« یا سَلْمانُ صارَ مُحَمَّدٌ الْمُنْذِرَ وَصِرْتُ اَنَا الْهادِىَ وَ ذلِکَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَرَسُولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله الْمُنْذِرُ وَ اَنَا الْهادِى. « اَللّه‏ُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ اُنْثى وَ ما تَغیضُ الاَْرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَىْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبیرُ الْمُتَعالِ، سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ اَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ، لَهُ مَعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِاللّه‏ِ»[1] قالَ فَضَرَبَ علیه‏السلام بِیَدِهِ عَلَى الاُْخْرى وَ قالَ علیه‏السلام صارَ مُحَمَّدٌ صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله صاحِبَ الْجَمْعِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ النَّشْرِ وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله صاحِبَ الْجَنَّةِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ النّارِ اَقُولُ لَها خُذى هذا وَ ذَرى هذا وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله صاحِبَ الرَّجْفَةِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ الْهَدَّةِ وَ اَنَا صاحِبُ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ الْهَمَنِى اللّه‏ُ عَزَّ و َجَلَّ عِلْمَ ما فیهِ. نَعَمْ یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ وَ صارَ مُحَمَّدٌ «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ» وَ صارَ مُحَمَّدٌ «ن وَالْقَلَمِ» وَ صارَ مُحَمَّدٌ «طه ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْانُ لِتَشْقى» وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله صاحِبَ الدَّلالاتِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ الْمُعْجِزاتِ وَ الاْیاتِ، وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله خاتَمَ النَّبِیّینَ وَ صِرْتُ اَنَا خاتَمَ الْوَصِیّینَ وَ اَنَا الصِّراطُ الْمُسْتَقیمُ وَ اَنَا « النَّبَاءُ الْعَظیمُ اَلَّذى هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ»[2] وَ لا اَحَدٌ اخْتَلَفَ اِلاّ فى وِلایَتى، وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله صاحِبَ الدَّعْوَةِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ السَّیْفِ، وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله نَبِیًّا مُرْسَلاً وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ اَمْرِ النَّبِىِّ قالَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ «یُلْقِى الرُّوحَ مِنْ اَمْرِهِ عَلى مِنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»[3] وَ هُوَ رُوحُ‏اللّه‏ِ لا یُعْطیهِ وَ لا یُلْقى هذَا الرُّوحَ اِلاّ عَلى مَلَکٍ مُقَرَّبٍ اَوْ نَبِىٍّ مُرْسَلٍ اَوْ وَصِىٍّ مُنْتَجَبٍ فَمَنْ اَعْطاهُ اللّه‏ُ هذَاالرُّوحَ فَقَدْ اَبانَهُ مِنَ النّاسِ وَ فَوَّضَ عَلَیْهِ الْقُدْرَةَ وَ اَحْیَا الْمَوْتى وَ عَلِمَ بِما کانَ وَ ما یَکُونُ وَ سارَ مِن الْمَشْرِقِ اِلَى الْمَغْرِبِ وَ مِنَ الْمَغْرِبِ اِلَى الْمَشْرِقِ فى لَحْظَةِ عَیْنٍ وَ عَلِمَ ما فِى الضَّمائِرِ وَ الْقُلُوبِ وَ عَلِمَ ما فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ »

7ـ اى سلمان، محمّد صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله بیم دهنده شد و من رهبر و هدایت کننده و این همان فرموده‏ى خداوند عزّوجلّ است «[اى پیامبر] تو بیم دهنده‏اى و هر قومى را هدایتگرى است» لذا رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله بیم دهنده و من هدایت کننده‏ام. سپس آیات بعد از آن را تلاوت فرمود: «خداوند آنچه را که هر ماده‏اى بدان باردار مى‏شود و آنچه را رحم‏ها کم یا افزون مى‏کنند مى‏داند و هر چیز نزد او مقدار معینى دارد. او داناى نهان و آشکار و بزرگ و برتر است. چه پنهان سخن گوئید چه آشکار، و نیز مخفى شدگان در شب یا پیدایان در روز براى او یکسان است. فرشتگان مدام از پیش‏رو و پشت سر به امر خدا آدمى را حفظ مى‏کنند ] . «  سلمان] گفت: آن حضرت دست خود را بر دست دیگرش زد و فرمود: حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله صاحب جمع شد و من صاحب نشر. حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ که به آن مى‏گویم این را بگیر و آن را رها کن. حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله صاحب «زلزله و لرزش» شد و من صاحب «ویرانى و غرش». منم صاحب لوح محفوظ و خداوند تمام علم آن را به من الهام فرمود.آرى اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله «یس و القرآن الحکیم» و «ن و القلم» و «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقى» و صاحب دلالات و راهنمایى‏ها شد و من صاحب معجزات و نشانه‏ها؛ و حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله آخرین پیامبر شد و من آخرین وصى (بلافصل پیامبران). منم «راه مستقیم» و منم آن «خبر بزرگى که در آن اختلاف کردند» و کسى جز در ولایت من اختلاف نکرد. حضرت محمّد صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله صاحب دعوت شد و من صاحب شمشیر. حضرت محمّد صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏ آله پیامبر مرسل شد و من صاحب امر پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله . خداوند عزّ و جلّ مى‏فرماید: «خداوند روح را به امر خود بر هر یک از بندگان خویش که بخواهد مى‏فرستد» و او روح خداوند است. خداوند آن را جز به فرشته مقرّب یا پیامبر مرسل یا وصى برگزیده عطا نمى‏کند و نمى‏فرستد. خداوند به هر که این روح را عطا فرماید او را از دیگر مردمان جدا و متمایز گردانیده و قدرت را به او واگذار مى‏نماید بگو نه‏اى که مرده را زنده کند و به آنچه شده و خواهد شد دانا شود. در یک چشم بر هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق مى‏رود و به آنچه در دل‏ها، آسمان‏ها و زمین است آگاهى مى‏یابد.


  

89/12/21
2:33 ع

قسمت چهارم خطبه  :

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَیْکَ قالَ کُنْتُ اَنَا وَ مُحَمَّدٌ نُورا واحِدا مِنْ نُورِ اللّه‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَمَرَ اللّه‏ُ تَبارَکَ وَ تَعالى ذلِکَ النُّورَ اَنْ یَشُقَّ فَقالَ لِلنِّصْفِ کُنْ مُحَمَّدا وَ قالَ لِلنِّصْفِ کُنْ عَلِیّا فَمِنْها قالَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله عَلِىٌّ مِنّى وَ اَنَا مِنْ عَلِىٍّ وَ لا یُؤَدّى عَنّى اِلاّ عَلِىٌّ وَ قَدْ وَجَّهَ اَبابَکْرٍ بِبَرائَةٍ اِلى مَکَّةَ فَنَزَلَ جَبْرَئیلُ علیه ‏السلام فَقالَ یا مُحَمَّدُ قالَ لَبَّیْکَ قالَ اِنَّ اللّه‏َ یَأْمُرُکَ اَنْ تُؤَدِّیَها اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْکَ فَوَجَّهَنى فِى اسْتِرْدادِ اَبى بَکْرٍ فَرَدَدْتُهُ فَوَجَدَ فى نَفْسِهِ وَ قالَ یا رَسُولَ اللّه‏ِ اُنْزِلَ فِىَّ الْقُرْانُ قالَ لا وَ لکِنْ لایُؤَدّى اِلاّ اَنَا اَوْ عَلِىٌّ  .  »

  4ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیر مؤمنان که درود خدا بر تو باد. فرمود: «من و حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله نور واحدى نشأت یافته از نور خداوند عزّوجلّ بودیم. تا آن که خداى متعال به آن نور امر نمود که دو قسمت شود [سپس] به نیمى فرمود: محمّد صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله باش و به نصف دیگر فرمود: على علیه ‏السلام باش. بدین لحاظ رسول خدا فرمود: على از من و من از على هستم و جز على کسى دیگر نمى‏تواند از جانب من [فرمان الهى را] ادا نماید. و زمانى که ابابکر را با سوره برائت به مکّه اعزام فرمود، جبرئیل علیه‏السلام نازل شد و گفت: اى محمّد! فرمود: بلى، عرضه داشت: خداوند به تو امر فرموده که آن مأموریت را خودت یا مردى از خودت انجام دهد. پیامبر مرا به آن سو گسیل داشت تا ابوبکر را بازگردانم و او را بازگرداندم. او درون خود نگرانى احساس نمود و گفت: اى رسول خدا، آیا در مورد من آیه‏اى نازل شده است؟ فرمود: نه ولکن این مأموریت را کسى جز من و یا على انجام نخواهد داد  .

قسمت پنجم خطبه :

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ قالا لَبَّیْکَ یا اَخا رَسُولِ ‏اللّه‏ِ قالَ علیه‏ السلام مَنْ لا یَصْلَحُ لِحَمْلِ صَحیفَةٍ یُؤَدِّیها عَنْ رَسُولِ اللّه‏ِ صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله کَیْفَ یَصْلَحُ لِـلاِْمامَةِ؟

5 ـ اى سلمان و اى جندب! عرض کردند: بلى اى برادر رسول خدا. فرمود: کسى که براى حمل نوشته‏اى از جانب رسول خدا صلاحیت ندارد، چگونه براى پیشوایى مردم صلاحیت خواهد داشت؟


[1] بحارالانوار، ج 26، ص 1 الى 7، کتاب «على علیه ‏السلام و فوج فائزین»، ص 203، قسمت‏بندى خطبه به لحاظ درک آسان‏تر مى‏باشد.

[2] سوره بینه، آیه‏ى 5

[3] سوره بقره، آیه‏ى 45

[4] سوره‏ى حج، آیه‏ى 45

 

 


  

89/12/21
2:31 ع

قسمت اوّل خطبه  :

  « یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ. قالَ علیه‏ السلام اِنَّهُ لایَسْتَکْمِلُ اَحَدٌ الاْیمانَ حَتّى یَعْرِفَنى کُنْهَ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِیَّةِ وَ اِذا عَرَفَنى بِهذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ، فَقَدِ امْتَحَنَ اللّه‏ُ لِلاْیمانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ صارَ عارِفاً مُسْتَبْصِراً، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذلِکَ فَهُوَ شاکٌّ مُرْتابٌ  .  »

  1ـ اى سلمان و اى جندب! هر دو گفتند: بلى اى امیر مؤمنان. فرمود: اَحَدى ایمان را کامل نمى‏کند مگر اینکه مرا به کُنه معرفتم به نورانیت بشناسد. پس هنگامى که مرا به کُنه معرفت شناخت، محققا خداوند قلب او را به ایمان آزمایش کرده و سینه‏اش را براى اسلام گشایش داده است و [در نتیجه] او عارف و بینا گردیده است. و هرکس از شناخت آن کوتاهى نماید، شک کننده و تردیدگر است.

قسمت دوم خطبه:

« یا سَلْمانُ وَ یا جُنْدَبُ قالا لَبَّیْکَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ علیه ‏السلام قالَ علیه‏السلام مَعْرِفَتى بِالنُّورانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللّهِ‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعْرِفَةُ‏ اللّه‏ِِ عَزّ َوَ جَلَّ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِیَّةِ وَ هُوَ الدّینُ الْخالِصُ الَّذى قالَ اللّه‏ُ تَعالى «وَ ما اُمِرُوا اِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّه‏َ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلوةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکوةَ وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ»[2] یَقُولُ مـا اُمِرُوا اِلاّ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله وَ هُوَ الدّینُ الْحَنیفِیَّةُ الْمُحَمَّدِیَّةُ السَّمْحَةُ وَ قَوْلُهُ « یُقیمُوا الصَّلوةَ » فَمَنْ اَقامَ وِلایَتى فَقَدْ اَقامَ الصَّلوةَ وَ اِقامَةُ وِلایَتى صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لایَحْتَمِلُهُ اِلاّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللّه‏ُ قَلْبَهُ لِلاْیمانِ، فَالْمَلَکُ اِذا لَمْ یَکُنْ مُقَرَّبا لَمْ یَحْتَمِلْهُ وَ النَّبِىُّ اِذا لَمْ یَکُنْ مُرْسَلاً لَمْ یَحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ اِذا لَمْ یَکُنْ مُمْتَحَنا لَمْ یَحْتَمِلْهُ.»

2ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرمؤمنان. فرمود: معرفت من به مقام نورانیت، شناخت خداوند عزّ و جلّ است و معرفت خداوند عزّ و جلّ، شناخت من به مقام نورانیت است. و آن همان دین خالصى است که خداوند درباره‏ى آن فرمود: «در حالى که دستورى را دریافت نکرده بودند جز این که با کمال خلوص به آئین توحید خدا را پرستش کنند و نماز را برپا دارند و زکات بدهند، این است آئین راستین.» خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پیامبرى حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله و آن دین و آئین یکتاپرستى آسان محمّدى است و این کلام خدا را که فرمود: « نماز را بر پا دارند »، هر که ولایت مرا بر پا دارد، نماز را بر پا داشته و بر پا داشتن ولایت من، سخت و دشوار است، جز فرشته مقرب درگاه الهى یا پیامبر مرسل و یا مؤمنى که خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد، کسى قدرت حمل آن را ندارد؛ هنگامى که فرشته مقرب و پیامبر مرسل و مؤمن آزموده نباشد قدرت حمل آن را نخواهند داشت.

قسمت سوم خطبه:

« قُلْتُ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ مَنِ الْمُؤْمِنُ وَ ما نِهایَتُهُ وَ ما حَدُّهُ حَتّى اَعْرِفَهُ؟ قالَ علیه ‏السلام : یا اَبا عَبْدِاللّه‏ِ قُلْتُ: لَبَّیْکَ یا اَخا رَسُولِ اللّه‏ِ، قالَ: اَلْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذى لا یَرِدُ مِنْ اَمْرِنا اِلَیْهِ شَىْ‏ءٌ اِلاّ شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ یَشُکَّ وَ لَمْ یَرْتَبْ. اِعْلَمْ یا اَباذَرٍّ اَنَا عَبْدُاللّه‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلیفَتُهُ عَلى عِبادِهِ لاتَجْعَلُونا اَرْبابا وَ قُولُوا فى فَضْلِنا ما شِئْتُمْ فَاِنَّکُمْ لاتَبْلُغُونَ کُنْهَ ما فینا وَ لانِهایَتَهُ، فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ اَعْطانا اَکْبَرَ وَ اَعْظَمَ مِمّا یَصِفُهُ واصِفُکُمْ اَوْ یَخْطُرُ عَلى قَلْبِ اَحَدِکُمْ فَاِذا عَرَفْتُمُونا هکَذا فَاَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ.

قالَ سَلْمانُ قُلْتُ یا اَخا رَسُولِ اللّه‏ِ وَ مَنْ اَقامَ الصَّلوةَ اَقامَ وِلایَتَکَ؟ قالَ نَعَمْ یا سَلْمانُ تَصْدیقُ ذلِکَ قَوْلُهُ تَعالى فِى الْکِتابِ الْعَزیزِ: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَکَبیرَةٌ اِلاّ عَلَى الْخاشِعینَ»[3]. فَالصَّبْرُ رَسُولُ اللّه‏ِ وَ الصَّلوةُ اِقامَةُ وِلایَتى فَمِنْها قالَ اللّه‏ُ تَعالى « وَ اِنَّها لَکَبیرَةٌ » وَ لَمْ یَقُلْ وَ اِنَّهُما لَکَبیرَةٌ لاَِنَّ الْوِلایَةَ کَبیرَةٌ حَمْلُها اِلاّ عَلَى الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعُونَ هُمُ الشّیعَةُ الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ ذلِکَ لاَِنَّ اَهْلَ الاَْقاویلِ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَالْقَدَرِیَّةِ وَ الْخَوارجِ وَ غَیْرِهِمْ مِنَ النّاصِبِیَّةِ یُقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله لَیْسَ بَیْنَهُمْ خِلافٌ وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فى وِلایَتى مُنْکِرُونَ لِذلِکَ جاحِدُونَ بِها اِلاَّ الْقَلیلَ وَ هُمُ الَّذینَ وَصَفُهُمُ اللّه‏ُ فى کِتابِهِ العَزیزِ قالَ: « اِنَّها لَکَبیرَةٌ اِلاّ عَلَى الْخاشِعینَ » وَ قالَ اللّه‏ُ تَعالى فى مَوْضَعٍ اخَرَ فى کِتابِهِ الْعَزیزِ فى نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله وَ فى وِلایَتى فَقالَ عَزَّ و َ جَلَّ: « وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشیدٍ»[4]. فَالْقَصْرُ مُحَمَّدٌ صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ وِلایَتى عَطَّلُوها وَ جَحَدُوها وَ مَنْ لَمْ یُقِرَّ بِوِلایَتى لَمْ یَنْفَعْهُ الاِْقْرارُ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ اَلا اِنَّهُما مَقْرُونانِ وَ ذلِکَ اَنَّ النَّبِىَّ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ وَ هُوَ اِمامُ الْخَلْقِ وَ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدِهِ اِمامُ الْخَلْقِ وَ وَصِىُّ مُحَمَّدٍ صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله کَما قالَ لَهُ النَّبِىُّ صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏ آله  «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هرُونَ مِنْ مُوسى علیه‏ السلام اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى» وَ اَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ اَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ اخِرُنا مُحَمَّدٌ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله فَمَنِ اسْتَکْمَلَ مَعْرِفَتى فَهُوَ عَلَى الدّینِ الْقَیِّمِ کَما قالَ اللّه‏ُ تَعالى «وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ» وَ سَأُبَیِّنُ ذلِکَ بِعَوْنِ اللّه‏ِ وَ تَوْفیقِهِ.»

3ـ عرض کردم اى امیرالمؤمنین! چه کسى مؤمن است و حدود و مرز ایمان چیست؟ [بیان فرمایید] تا آن را بشناسم. فرمود: اى اباعبداللّه‏! عرض کردم: بلى اى برادر رسول خدا صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله . فرمود: مؤمن امتحان شده کسى است که چیزى از امر ما بر او وارد نمى‏شود مگر اینکه خداوند سینه او را براى پذیرش آن، گشاده ساخته و هرگز دچار شک و تردید نمى‏گردد. اى اباذر! بدان من بنده‏ى خداوند عزّ و جلّ و خلیفه‏ى او بر بندگانش هستم. ما را «رب» نپندارید و هر چه در فضائل ما مى‏خواهید، بگوئید چرا که به کُنه و حقیقت و نهایت آنچه در ما وجود دارد نخواهید رسید و خداوند عزّ و جلّ [صفات] بزرگ ‏تر و عظیم ‏تر از آنچه که اَحَدى از شما بتواند آن را وصف نماید یا بر قلبتان خطور کند به ما عطا فرموده است. پس چون ما را این گونه شناختید، آنگاه مؤمن خواهید بود. سلمان گفت: عرض کردم اى برادر رسول خدا! هرکس نماز را بر پا دارد، ولایت شما را بر پا داشته است؟ فرمود: آرى اى سلمان! گواه این حقیقت، فرموده خداوند متعال در قرآن است «از صبر و نماز کمک بخواهید که این کار جز براى فروتنان، گران است» مراد از «صبر» رسول خدا صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله و منظور از «نماز» برپا داشتن ولایت من است. بدین خاطر خداوند متعال فرمود: «و آن سخت و گران است» و نفرمود: «آن دو سنگینند» زیرا حمل ولایت جز بر فروتنان، دشوار و سنگین است. و خاشعان، همان شیعیان روشن‏بین و اهل بصیرتند. و آن بدین سبب است که سخنوران منحرف، از قبیل مرجئه و قدریّه و خوارج و دیگر ناصبیان، همگى به [نبوت] حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله اقرار دارند و در میانشان (در این مورد) اختلافى نیست، لکن جز گروهى اندک، همگى در مورد ولایت من اختلاف داشته و آن را انکار نموده و در مقابل آن لجاجت مى‏ورزند، و آنان کسانى هستند که خداوند در کتاب عزیزش ایشان را توصیف نموده و مى‏فرماید: « همانا آن جز بر فروتنان گران است» و خداوند متعال در جاى دیگرى از قرآن، نبوت حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله و ولایت مرا این گونه بیان مى‏فرماید: «و چه چاه‏ هایى که وانهاده شد و چه قصرهاى رفیع که بى ‏صاحب ماند» مراد از قصر، حضرت محمّد صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله و مقصود از چاه آب متروک، ولایت من است. آن را وانهاده و انکار نمودند. هر که به ولایت من اقرار ننماید، اقرار او به نبوت حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله نفعى برایش نخواهد بخشید؛ چرا که آن دو مقرون یکدیگرند به خاطر این که پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله ، پیامبر مرسل و پیشواى خلق بوده و پس از او على علیه ‏السلام امام و پیشواى خلق و وصىّ حضرت محمّد صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله است؛ همان گونه که رسول خدا صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله فرمود: « تو نسبت به من، به منزله ‏ى هارون نسبت به موسى هستى، جز اینکه بعد از من پیامبرى نخواهد بود ». اوّلین ما محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله ، میانى ما محمّد صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏ آله و آخرین ما محمّد صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله است. پس کسى که معرفتش به من، کامل باشد، او بر دین درست و استوار الهى قرار دارد؛ که مى‏فرماید: « این است آئین راستین» و به زودى به یارى و توفیق الهى، این حقیقت را براى شما روشن خواهم ساخت.


  

89/12/21
2:6 ع

 

حدیث نورانیت (یا سلمان و یا جُندب) [1]

این حدیث در نسخ مختلف و در بعضى موارد، کم و زیادهایى دارد. براى نمونه در نسخه‏هایى که قاضى سعید قمى و حاج ملا هادى سبزوارى نقل نموده‏اند از بعضى نکات صرف نظر شده و در نسخه «مشارق انوارالیقین» حافظ رجب برسى به اختصار نقل گردیده است. در نسخه‏اى که شیخ حائرى یزدى آن را در «الزام الناصب» آورده است این موضوع به چشم مى‏خورد ولى ما در این جا از یک نسخه‏ى کلى‏تر استفاده نموده‏ایم.حضرت على علیه‏ السلام حدیث «نورانیت»، شرایط ایمان و اوصاف مؤمن و چگونگى کسب معرفت نسبت به امام معصوم علیه ‏السلام را بیان خواهند فرمود. این حدیث مقاله حقیقى دین اسلام در بستر شیعه مى‏باشد.

«رُوِىَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ صَدَقَةَ اَنَّهُ قالَ سَأَلَ اَبُوذَرٍّ الْغِفارِىُّ سَلْمانَ الْفارِسِىَّ رَضِىَ اللّه‏ُ عَنْهُما یا اَبا عَبْدِاللّه‏ِ ما مَعْرِفَةُ ‏الاِْمامِ اَمیرِالْمُؤمِنینَ علیه‏ السلام بِالنُّورانِیَّةِ قالَ یـا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنا حَتّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذلِکَ قالَ فَاَتَیْناهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قالَ فَانْتَظَرْناهُ حَتّى جاءَ قالَ صَلَواتُ ‏اللّه‏ِ عَلَیْهِ ما جاءَ بِکُما قالا جِئْناکَ یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ علیه‏ السلام نَسْئَلُکَ عَنْ مَعْرِفَتِکَ بِالنُّورانِیَّةِ قالَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَیْهِ مَرْحَبا بِکُما مِنْ وَلِیَّیْنِ مُتَعاهِدَیْنِ لِدینِهِ لَسْتُما بِمُقَصِّرینَ لَعَمْرى اِنَّ ذلِکَ الْواجِبُ عَلى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»

محمدبن صدقه روایت کرد که روزى ابوذر غفارى از سلمان فارسى پرسید: اى اباعبداللّه‏، (کنیه سلمان است) معناى معرفت امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام و شناختن او به مقام نورانیت چیست؟

سلمان فارسى در جواب گفت: اى جُندب، خوبست با هم برویم تا از خود آن حضرت در خصوص معناى آن سؤال کنیم.

ابوذر گوید: رفتیم؛ ولى در ابتدا امام را ندیدیم و انتظار کشیدیم تا ایشان تشریف آوردند. حضرت پرسیدند چه چیز شما را به اینجا آورد؟ عرض کردیم: آمده‏ایم تا از معرفت شما به نورانیت سؤال نماییم. فرمود: مرحبا به شما دو نفر، دو دوست متعهد به دین خود که کوتاهى نمى‏کنند و سپس امیرالمؤمنین على علیه ‏السلام قسم خورد که این موضوع (معرفت امام علیه‏ السلام به نورانیت) بر هر مرد و زن مؤمن واجب است و نباید در آن کوتاهى شود. سپس فرمود :

 

 


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ